انتشار : یکشنبه, 24 نوامبر 2013

از میدان فوتبال تا میدان مین

به اشتراک گذاشتن

بسم الله الرحمن الرحیم

او برادر کوچک خانواده ی ما بود و من هم خواهر کوچک خانواده  ، قبل از انقلاب او بازیکن یکی از تیمهای فوتبال بود و علاقه ی زیادی هم به میدان فوتبال داشت . همیشه در اتاق منزلمان او دروازه بان می شد و از من و خواهرم می خواست که روبروی او ایستاده و به او گل بزنیم .
ما با همدیگر علاوه بر خواهر و برادر ، دوست همدیگر هم  بودیم تا اینکه ورق روزگار برگشت و انقلاب شد و تحول عجیب و سریعی در روحیاتش به وجود آمد . او میدان فوتبال را رها کرده و به دنبال کتابهای مذهبی از جمله کتب دکتر علی شریعتی و اعلامیه های امام خمینی بود و در این بین  از اشعار انقلابی که به دستش می رسید (اشعاری را که اگر به دست ساواک می افتاد جرم سنگینی داشت) او به هر طریقی که ممکن بود آنها را به دست آورده و شبها که معمولاً خانواده دور هم جمع می شدند آنها را برایمان می خواند طولی نکشید که بازیهای فوتبالی ما جایشان را به کلاس های قرآنی دادند و پس از پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی او جزو اولین نیروهای تشکیل دهنده سپاه دزفول بود که بعضی اوقات هم اشعاری که در مراسم صبحگاهی سپاه می خواندند آنها را نوشته و به ما می داد و می گفت : اینها را حفظ کنید . یادم می آید یکی از آن سرودها  سرود «پرچم» بود و نیز چند سرود دیگر . خلاصه کلاس توضیح و تفسیر قرآن هم  برایمان در اتاق پشت بام منزل برقرار می کرد و در اولین جلسه سوره ی ماعون را توضیح داده و تا حدی تفسیر هم می کرد و عجیب حالش دگرگون می شد و از عمق جان می گفت : وای بر نمازگزاران ؛ وای بر نمازگزارانی که دل از یاد خدا غافل دارند ؛ اما موقعیت جنگ آنقدر وخیم شد و اوضاع شهر به هم ریخت که دیگر فرصتی برای ادامه کلاسها نماند .
“سردار شهید اسلام عبدالکریم پورمقامی ” در حالیکه بیش از 19 بهار از زندگیش نگذشته بود فرمانده تخریب سپاه پاسداران دزفول شد و او را (اعجوبه شناخت و خنثی کننده مین) لقب داده بودند  شصت و سه چهار روز بعد از آغاز جنگ و در تاریخ 3/9/1359 او پس از خنثی کردن مین های زیادی از یک میدان مین به شهادت رسید و با وجودی که جسم خونینش به دستمان رسید اما او همیشه برای ما گمنام ماند زیرا از نظر شخصیتی و مسئولیتی که در سپاه پاسداران دزفول داشت به خاطر اخلاصش هیچ  وقت شناخته نشد و به ما هم چیزی نگفت .
خدایش بیامرزاد و روحش با شهیدان کربلا محشور باد .

راوی : خواهر ِ سردار شهید عبدالکریم پورمقامی
نویسنده و بازنویس خاطره : محمدحسین درچین

دیدگاهتان را بنویسید :

نام

پست الکترونیک

وب سایت

XHTML: شما می توانید از این برچسب های HTML استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>

کد امنیتی *