انتشار : سه‌شنبه, 03 دسامبر 2013

اینها چشمان حاج مهدیست !

به اشتراک گذاشتن
برچسب ها

برای دیدار با او اطلاعش دادم که شب به منزلش می روم ، با او در عملیات خیبر (سال 1362) آشنا شده و در گردان عمار از تیپ دو لشکر حضرت ولی عصر(عج) همرزمش بودم . او در عملیات پیروزمند بدر ( اسفند ماه سال 1363 ) از ناحیه دو چشم نابینا شد و یا بهتر بگویم چشمانش را جلوتر از خودش به بهشت فرستاد . او سردار پاسدار ، رزمنده و جانباز 70% “حاج مهدی دانشیار” است که قریب سه دهه است چشم از دنیا بسته است و چیزی را با چشم سر نمی بیند .
او با چشمان دنیائیش نه همسرش را دیده است و نه دو پسر و نه تنها دخترش را . آری او قریب 30 سال است که چشمان سرش را پیش کش حضرت حق نموده و چشم دل را باز کرده است .

چشم دل باز کن که جان بینی آنچه نادیدنیست آن بینی
شب در موعد مقرر درب منزلشان رسیدم او به استقبال آمد با او مصافحه کردم و معانقه ، در حالی که دستم در دستانش بود مرا به داخل اتاق برد نشستیم و از هر دری سخنی به میان آمد و بهترینش دوران جنگ و جبهه بود و خاطرات آن دوران مقدس و رزمندگان و دوستان شهیدمان
از شهید بهمن درولی سخن گفت و از دلاور مرد جبهه ها ، حاج عبدالحسین خضریان و از بَر و بچه های خوبی که او را فراموش نکرده اند .
حاج مهدی اطلاعات کامل و خوبی از اوضاع سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی و نظامی کشور دارد و با مسئولین شهری هم در ارتباط و بعضی از آنها هم به او سر زده و احوال او را جویا می شوند البته حاج مهدی دغدغه هایی را هم دارد که امیدوار بود آنان حلّ گردند .
و اما شما موقعی که همنشین حاج مهدی می شوی یادت می رود که محضرش را باید ترک کنی ساعاتی از دیدارمان گذشت و ترک حضورش برایمان سخت بود بلاخره با دعای خالصانه اش ، خانه اش را به امید دیداری دیگر ترک گفتیم و همچنان منتظریم تا دیداری دیگر با او داشته باشیم .
وبلاگ چمدان آبی برادر عزیز حاج محمدحسین درچین

دیدگاهتان را بنویسید :

نام

پست الکترونیک

وب سایت

XHTML: شما می توانید از این برچسب های HTML استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>

کد امنیتی *