انتشار : جمعه, 19 جولای 2013

عملیات کربلای چهار و شهید سید مرتضی ملارجبی

به اشتراک گذاشتن
برچسب ها

شب عملیات کربلای چهار بود و سیدتنها 4 روز بود که دیگه مشمول نبود و دوباره باعضویت بسیجی درجبهه بوداو جانشین امدادو انتقال موتوری بهداری لشکر7 ولی عصرعج بودومسئولیت آمبولانس ها و رانندگان آنها به عهده اوبود در عملیات کربلای4 نیازی به اعزام آمبولانس به خط نبود چون عملیات عبور از رودخانه بود و اورژانس مجروحین ما در کنار نهردرجزیره مینو قرار داشت و قایق ها بایستی مجروحین را در اسکله روبروی اورژانس تخلیه می کردند و توسط تخلیه مجروحین به داخل اورژانس منتقل می شدند و پس از اقدامات امدادی لازم در اورژانس 16تخته با آمبولانس و با مدیریت سیدمرتضی ملارجبی به بیمارستان صحرایی و عقبه منتقل می شدند ،البته لشکرما در عملیات کربلای4 یک اورژانس مصدومین ش.م.ه.هم در فرودگاه آبادان با حمام و کلیه تجهیزات معمول آن روز داشت که در مراحل اول عملیات چندان کاری نداشتند.

آن شب من با بهزاد بهزادی که هیکلی درشت تر از من داشت درکنار اورژانس و یک آمبولانس داشتیم با هم صحبت می کردیم که ناگهان در آن طلمات شب یک کسی از روی ما رد شد و بهزاد گفت این کسی جز سید مرتضی نباید باشد که سید به حرف آمد و گفت از کجا فهمیدی (2-3بار تکرار)وبهزاد گفت کسی غیر از تو این همه عجول نیست ،شاید این آخرین برخورد من با سید در آن شب و عمر مبارک سید مرتضی بود و دیدار بعدی ما در سردخانه شهید آباد دزفول بود .

درآن شب و روز بعد از آن خیلی از بچه های لشکر شهید شدند، چرا که یگان جناح بودیم(در سمت چپ ما یگان دیگری نبود) و غواصان لشکر به فرماندهی شهید سیدجمشیدصفویان (پسرخاله سید مرتضی) موفق شدند خطوط اول عراقی ها را بشکنند و چندین گردان از لشکر از جلو بهداری با قایق به جزیره سهله منتقل شدند و ماموریت خودشان را بنحو احسن انجام دادند ولی متاسفانه اکثریگانهای دیگر نتوانسته بودند ماموریت شان را با موفقیت انجام بدهند و از صبح روز عملیات بهد از اطمینان دشمن از سایر خطوط تمام آتش های خود را روی لشکر ما متمرکز ساخت بطوریکه روی اورژانس بیش از 40-50توپ و خمپاره دشمن اصابت کرده بود و سنگرهای ما در آن اطراف که خیلی هم مستحکم نشده بودند هم آسیب پذیر بودند بطوریکه سردار روشن پژوه در سنگر فرماندهی بهداری لشکر درحال مکالمه بیسیمی با فرماندهی مورد اصابت ترکش دشمن قرار گرفت و با گفتن یاعلی اصغر حسین برروی زمین افتاد.

گفتم که اورژانس و اطراف ان با شروع عملیات مورد اصابت گلوله های توپ زیادی از دشمن قرارگرفته بود و یکی از این گلوله های توپ 3نفر از راننگان آمبولانس و مسول آنها را در جلوی درب اورژانس به شهادت رسانده بود و اینها کسانی نبودند جز شهید سیدمرتضی ملارجبی، شهید ناصرسبزی دیلمی و شهیدی که نامش را بیاد ندارم و شهید سیدمرتضی را به داخل اورژانس می آورند و برادرش که آنزمان در اورژانس خدمت می کرد می گوید این سید مرتضی است و شهید حاج قاسم خورشیدزاده (مسئول وقت بهداری لشکر)آگاهانه یا بعلت گرد و خاک و … می گوید نه این سید نیست وسید به معراج شهدا منتقل می شود در حالیکه هیچکس در بهداری لشکر از شهادت او اطلاع نیافت ولی از شهادت سیدجمشیدصفویان با لباس غواصی در حین شکستن خط دشمن همه حتی در دزفول مطلع شده بودند .بهرحال در آنروز عملیات به پایان رسید و ما به یکی از مقرهای عقب تر بهداری رفتیم و همه به دنبال سید مرتضی بودیم ،بعضی می گفتند بعدازشنیدن شهادت سیدجمشید به آنطرف آب رفته تا پیکرشهید را بیاورد و ممکن است در آنجا اتفاقی برایش افتاده باشد و صحبت های زیادی در این خصوص می شد ولی به بچه های پرسنلی بهداری ماموریت داده شد تا ازبیمارستان صحرایی و معراج شهدا پیگیری نمایند که پس از پیگیری یکی دو روزه باخبر شدیم که سیدمرتضی در همان شب به شهادت رسیده است و پیکرمطهرشان الان در معراج شهدای شهیدآباد دزفول است وبه همراه شهیدخورشیدزاده و چندتن از دوستان بلافاصله به دزفول آمدیم و پیکر مطهر سید را زیارت کردیم و مانده بودیم که چگونه خبر شهادت سید را به خانواده اش و بخصوص همسر تازه عروسش بدهیم به در منزلشان رفتیم گفتند به منزل شهیدسیدجمشیدصفویان رفته اند چونکه پسرخاله سیدمرتضی به شهادت رسیده است .

درب منزل سیدجمشید شلوغ بود و این در حالی بود که پیکر شهیدسیدجمشیدصفویان مفقود شده بود و کسی از شهادت سیدمرتضی و وجودپیکرمطهرش در شهیدآباد خبر نداشت بهرحال با خبردادن به برادرش و خانواده اش آنها را از شهادت سید مطلع کردیم و چه سخت بود این لحظات برای من که چندسالی با سیدمرتضی دوست بودم و حتی در مراسم ازدواج او شرکت کرده بودم و به همراه همسرم بعد از ازدواج شان در تابستان همانسال برای عرض تبریک به منزلشان رفته بودم . مادرشان می گفت شهادت برگه پایان خدمت سید مرتضی ملارجبی بود

روزی به همراه همسرم برسرمزار شهید به فاتحه خوانی رفته بودم و مادرش خطاب به روح سید فرمود سید دوستت با همسرش به دیدارت امده همانی که بعد از عروسیت به خانه امان امده بودو……………..

دیدگاهتان را بنویسید :

نام

پست الکترونیک

وب سایت

XHTML: شما می توانید از این برچسب های HTML استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>

کد امنیتی *